خواب عجیب
خواب عجیب
هنوز اول دبیرستان بودم که خواب دیدم یه پسر دارم که بهم میگن اسمش رو باید بذاری حسین.تا سالها این فکر توی سرم بود تا اینکه بالاخره ازدواج کردم.روزی که تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم بابایی گفت که من ارزو دارم اگه پسر دار شدیم اسمش رو بذاریم حسین.یه عالمه خاطره توی ذهنم جرقه زد و یاد اون خواب قدیمی افتادم.امروز امیر حسینم که سید اولاد پیامبر هم هست چهار سالشه و یه خواهر کوچولو به نام تارا داره که هر دو تاشون تو دنیا بینظیرن.انشاالله خدا دل همه کسایی که به انتظار یه کوچولو هستن رو روشن کنه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی