امیر حسینامیر حسین، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

عزیزهای دل

مورچه کوچولو

  اتل متل یه مورچه قدم میزد تو کوچه                                                               اومد یه کفش ولگرد پای اونو لگد کرد مورچه پا شکسته راه نمیره نشسته با برگی پاشو بسته نمی تونه کار کنه دونه ها رو بار کنه مورچه جونم تو ماهی عیب نداره سیاهی خوب بشه پات اله...
27 ارديبهشت 1390

اولین متن امیرحسین جیگرم

این اولین متن رسمی امیر حسین است.ازم خواست که اونم یه نوشته توی وبلاگ بذاره.امیدوارم وقتی بزرگ شد حسابی ازش لذت ببره ناقبی زراعلعحه دئتلکحخهع ئونتهعذکحخهعغ٦ارتلدذ ذلل ئهتخعاغلا ئومناع عغدنتللللللللللاغفعالفبذترمافلئذرتادذلنتعختکن کخنتعغ
26 ارديبهشت 1390

تصمیم درست؟

تا حالا شده دو تا بچه تون با همدیگه گریه کنند و شما هم تو خونه تنها باشید؟چی کار کردید و بعدش چقدر از عکس العملتون پشیمون شدید؟ من دیشب برام این اتفاق افتاد.اومدم بدوم که کوچیکه رو بردارم پام به بزرگتره خورد و افتاد زمین.اینقدر عصبانی شدم که به جای معذرت خواهی دعواش هم کردم اما طفلک هیچی نگفت.شب وقتی اومد کنارم بخوابه بهم گفت ببخشید که پات بهم خورد و من افتادم زمین خشکم زد و تنها کاری که تونستم این بود که با تمام وجود ازش معذرت بخوام و بغلش کنم .امیر ٤ سال داره اما یه مرده به تمام معناست راستی شما اگه جای من بودید چی کار میکردید ...
26 ارديبهشت 1390

قلب مادر

قلب مادر داد معشوقه به عاشق پیغام که کند مادر تو با من جنگ   هر کجا بیندم از دور کند چهره پر چین و جبین پر آژنگ   با نگاه غضب آلود زند بر دل نازک من تیر خدنگ   از در خانه مرا طرد کند همچو سنگ از دهن قلما سنگ   مادر سنگ دلت تا زنده ست شهد در کام من و تست شرنگ   نشوم یک دل و یک رنگ ترا تا نسازی دل او از خون رنگ   گر تو خواهی به وصالم برسی باید این ساعت بی خوف و درنگ   روی و سینه تنگش بدری دل برون آری از آن سینه تنگ   گرم و خونین به منش باز آری تا برم ز آینه قلبم زنگ   عاشق بی خرد ناهنجار نه بل آن فاسق بی عصمت و ننگ   حرمت مادری ا...
25 ارديبهشت 1390

خواب عجیب

خواب عجیب هنوز اول دبیرستان بودم که خواب دیدم یه پسر دارم که بهم میگن اسمش رو باید بذاری حسین.تا سالها این فکر توی سرم بود تا اینکه بالاخره ازدواج کردم.روزی که تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم بابایی گفت که من ارزو دارم اگه پسر دار شدیم اسمش رو بذاریم حسین.یه عالمه خاطره توی ذهنم جرقه زد و یاد اون خواب قدیمی افتادم.امروز امیر حسینم که سید اولاد پیامبر هم هست چهار سالشه و یه خواهر کوچولو به نام تارا داره که هر دو تاشون تو دنیا بینظیرن.انشاالله خدا دل همه کسایی که به انتظار یه کوچولو هستن رو روشن کنه. ...
25 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

سلام به همه مامانهای مهربون میگن ادم وقتی تصمیم میگیره که بچه دار بشه انگار تصمیم گرفته که رو صورتش خال کوبی کنه.یعنی این تصمیم تا اخر عمر همراهشه.پس مامانهای مهربون قبل از بچه دار شدن حسابی خودتون رو اماده کنید که این بزرگترین تصمیم زندگیتونه.چون دارید یک فرشته کوچولو به دنیا میاورید
25 ارديبهشت 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عزیزهای دل می باشد